خدمات مشاوره و روانشناسي ارائه مطالب مرتبط با روانشناسي و آنچه كه بتواند لحظاتي هرچند كوتاه موجبات دل آرامي را فراهم آورد. درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید. اميدوارم از مطالب آن استفاده كامل ببريد و مرا از نظرات خود مطلع كنيد. آخرین مطالب آرشيو وبلاگ
نويسندگان سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, :: 18:35 :: نويسنده : اصغري
HOW FRIENDSHIP BREAKS? >چطور یه رابطه خراب میشه؟ Both Friends Will Think The Other Is Busy >هر دو فکر میکنند طرف مقابلشون گرفتاره And Will Not Contact, Thinking It May Be Disturbing و تماس نمیگیرن چون فکر میکنن نباید مزاحم بشن As Time Passes وقتی زمان گذشت Both Will Think Let The OTher Contact هر دو فکر میکنند بذار طرف مقابل تماس بگیره After That each Will Think Why I Should Contact First ? بعدش هرکدوم فکر میکنند که چرا من اول تماس بگیرم؟ Here Your Love Will Be Converted To Hate اینجاست آغاز تبدیل عشقشون به نفرت Finally Without Contact The Memory Becomes Weak نهایتا بدون هیچ تماسی از یاد هم غافل میشن They Forget Each Other. و همدیگر را فراموش میکنن So Keep In Touch With All And Tell This TO All Your Friends... پس تماستون رو با هم حفظ کنید و این داستان رو برای همه بگوييد. سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, :: 18:25 :: نويسنده : اصغري
Every wish does not have prayer. If you smile, the world will be with you. Otherwise, even a drop of tear does not like to stay with you. یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, :: 7:6 :: نويسنده : اصغري
بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید و بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت.. بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬بعضی جلد ضخیم، بعضی جلد نازک و بعضی اصلا جلد ندارند. بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ میشوند و بعضی با کاغذ خارجی. بعضی آدمها تر جمه شدهاند و بعضی تفسیر میشوند. بعضی از آدمها تجدید چاپ میشوند و بعضی از آدمها فتو کپی آدمهای دیگرند. بعضی از آدمها دارای صفحات سیاه وسفیداند و بعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند. بعضی از آدمها قیمت پشت جلد دارند. بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش میرسند. بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمیشوند. بعضی ازآدمها را باید جلد گرفت. بعضی از آدمها را میشود توی جیب گذاشت و بعضی را توی کیف. بعضی از آدمها نمایشنامهاند و در چند پرده نوشته و اجرا میشوند. بعضی از آدمها فقط جدول سرگرمیاند و بعضی ها معلومات عمومی. بعضی از آدمها خط خوردگی و خط زدگی دارند و بعضی از آدمها غلطهای چاپی فراوان. ازروی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و از روی بعضی آدمها باید جریمه نوشت به راستی ما کدامیم؟.. جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, :: 7:47 :: نويسنده : اصغري
قانونهاي ذهني ميگن خوشبختي يعني رضايت.مهم نيست...چي داشته باشي يا چقدر، مهم اينه كه از هموني كه داري راضي هستي يا نه؟!چون يه وقتهايي آدم خيلي چيزها داره اما باز هم احساس خوشبختي نداره! و بر عكسش...پس يه قانون وجود داره، كه ميگه: ميزان خوشبختي = ميزان رضايت حالا اين سوال مهم پيش ميآيد كه چه طوري ميشه در كل زندگي احساس رضايت كرد؟ زندگي مجموعهاي از لحظه هاست! چون پشت اين لحظه، لحظه ي بعديه و پشت اون لحظه ي بعدي و بعدي و...پس، اگه ميخواي در كليت بزرگ زندگي راضي باشي اول بايد تمرين كني تا در لحظه راضي باشي. استاد ميگفت: "اگه كسي تصميم بگيره فقط توي لحظهي اكنون راضي باشه، بعد، به لحظهي بعدي، كه رسيد، باز در لحظهي اكنون راضي باشه و بعد به لحظهي بعدي كه رسيد باز..... ميدوني چي ميشه؟ اون فقط براي راضي و شاد بودن در يك لحظه تلاش كرده، اما يك دفعه ميبينه پنج ساله كه راضي و خشنوده! اگه كسي از لحظهي اكنونش ناراضي باشه، بعد، از لحظهي بعد هم ناراضي باشه، بعد... يكهو به خودش ميآيد و ميبينه پنجاه سالشه و همهي اين پنجاه سال رو ناراضي بوده!" به همين دليل دانشمندان ذهني به لحظه ي اكنون ميگن: لحظهي ابدي اكنون. شرط رضايت اينه كه در لحظهي ابدي اكنون راضي و شاد باشي اصلا"مهم نيست داري در لحظهي اكنون چي كار ميكن، فقط تصميم بگير مراقبه كني كه از هر كاري كه داري در لحظه انجام ميدي احساس رضايت و شادي كني. به اين كار ميگن مراقبهي لحظهي ابدي اكنون. اين كار، اتفاقا "بر خلاف تصور، كار خيلي راحتي نيست. دانشمندان ذهني معتقدند در هر عمل و كاري كه انجام ميشه يه مقداري انرژي نهفته است و ما فقط در صورتي كه روي اون كار مراقبه داشته باشيم ميتونيم اون انرژي رو دريافت كنيم. ببينين، مثلا "من از صبح شروع ميكنم. از خواب بيدار ميشيم، ميريم مسواك ميزنيم و در همون حال به صد تا چيز فكر ميكنيم غير از مسواك زدن. بعد ميريم صبحونه ميخوريم در حالي كه فكرمون هزار جاي ديگه است غير از صبحانه خوردن. بعد... در واقع هر كاري كه داريم انجام ميدهيم به همه چيز فكر ميكنيم غير از همون كار. اين باعث ميشه انرژي پنهان كارها رو دريافت كه نميكنيم، هيچ! كلي هم انرژي ذخيره شدهمان را الكي خرج ميكنيم! شايد از مراسم چاي در چين يا ژاپن شنيده باشين. اون در واقع يه جور مراقبه در لحظهي ابدي اكنونه. تمرينهايي براي درك و لذت بردن در لحظهي ابدي اكنون: تمرين 1: براي خودتون يه استكان چاي بريزين.با دقت سعي كنيد فقط به كاري كه دارين مي كنين، فكر كنين. بعد در يه جاي آروم بنشينيد و با آرامش چاي رو ميل كنيد. به اين فكر كنيد كه با هر جرعهي چاي، همهي انرژي موجود در آن را دريافت ميكنيد و لذت ميبريد. به لحظه لحظهي خوردن چاي دقت كنيد. (اگه فكر ديگهاي اومد توي ذهنتون، خودتون رو شماتت نكنيد. فقط آروم سعي كنيد دوباره به خوردن چاي برگرديد.) بعد از اتمام، حتما" در دفتر مراقبه از خودتون تشكر كنيد. تمرين 2: مراقبه كنيد در زمان مسواك زدن فقط به مسواك زدنتون فكر كنين. سعي كنيد از اين كار لذت ببريد. تمرين 3: مراقبه كنيد زمان خوردن غذا فقط به خوردن غذا فكر كنيد. مجسم كنيد با هر لقمه، انرژي موجود در غذا به همهي سلولهاي بدنتون ميرسه.از هر لقمه ي اون لذت ببريد. نكته: غذايي كه با مراقبه خورده ميشه هرگز باعث چاقيهاي موضعي نميشه. (در واقع وقتي ما غذا ميخوريم در حالي كه به صد چيز غير از خوردن غذا فكر ميكنيم، باعث انباشته شدن اون در جاهاي نامناسب ميشيم. بر عكسش هم صادقه. يعني كساني كه هر چيزي كه ميخورن، چاق نميشن، اگه روي غذا خوردن آگاهانه، مراقبه كنن، همهي انرژي موجود در غذا رو دريافت ميكنن. حتي ميتونين مجسم كنين كه دوست دارين غذا در چه قسمتي از بدن شما باعث چاقي بشه! وقتي دارين غذا ميخورين توي دلتون با لقمه هاتون حرف بزنيد! از لقمهي نون و پنير صبحتون بخواهيد كه همهي نيروش رو به شما انتقال بده. (نخندين! جدي ميگم! اين يكي از مراقبههاي هندوهاست!) تمرين 4:اين تمرين براي سيگاريهاست. اگه روي كشيدن هر سيگار مراقبه كنيد، خيلي زودتر ارضا ميشيد و به تدريج تعداد سيگارهاتون كم و كمتر ميشه. به تدريج خودتون رو عادت بديد كه هر كاري كه دارين انجام ميدين، فقط به اون فكر كنيد و تصور كنيد با اين كار همهي انرژي نهفته در اون كار رو دارين دريافت ميكنين. خيلي سخته، اما شدنيه! شايد باورتون نشه اما به تدريج حتي از كارهايي كه دوست نداشتيد، به شدت لذت ميبريد. اين قانون رو به ياد بسپرين: بر هر چيز كه تمركز كنيم، انرژي اون رو دريافت ميكنيم. (در بعضي از مكاتب هندي حتي بر گريه كردن و اندوه هم مراقبه ميكنند و معتقدند از اون هم ميشه انرژي دريافت كرد اما چون اين بحث ديگه ايه و بايد فرق بين ايجاد ماند با دريافت انرژي از اندوه رو بدونيم خواهش مي كنم فعلا" در اين مورد اقدامي نكنيد!) يك حكايت: خوب ميخوام يه حكايت از يه گورو ي ( استاد بزرگ) هندي بگم كه توي يه كتاب خوندم. اون با مريدانش دسته جمعي با هم، در جايي بيرون شهر، زندگي ميكردند. همهي مريدهاي اون موظف بودند سالها پيش اون زندگي كنند و آموزش ببينند. يك روز يه نفر به اون استاد مراجعه ميكنه و ميگه شما چه طوري به اين قدرت رسيدين كه مي تونين با نگاه ديگران رو شفا بدين؟ وقتي من مريد شما بشم، در طي اين همه سال كه بايد پيش شما بمونم، چه تمرينهايي انجام ميديم؟ در طول روز چه كار ميكنيم؟ استاد ميگه: ما صبح ورزش ميكنيم. بعد صبحانه ميخوريم. بعد كار ميكنيم تا ناهار. بعد ناهار ميخوريم. كمي استراحت ميكنيم، باز كار ميكنيم و شب ميخوابيم! اون شاگرد عصباني ميشه و ميگه امكان نداره! ما همهي اين كارها رو انجام ميديم اما قدرت شما رو نداريم. استاد ميگه: هرگز شما مثل ما اين كارها رو انجام نميديد. شما صبحانه ميخوريد، كار ميكنيد، تفريح ميكنيد، در حالي كه به چيز ديگهاي دارين فكر مي كنين، اما ما وقتي صبحانه مي خوريم فقط به خوردن اون فكر مي كنيم! وقتي كار ميكنيم فقط به اون كار فكر ميكنيم. وقتي..... بنابراين شما هيچ انرژياي دريافت نميكنيد! اما ما همهي انرژيهاي موجود در طبيعت رو دريافت ميكنيم و با بخشيدن فقط مقداري از اون به بيمارها، باعث شفاي اونها ميشيم! خوب و حالا تمرين آخر: يك بار ديگه اين پست رو بخون و تصميم بگير همهي انرژي موجود در كلمات اون رو دريافت كني. لبخند بر لب داشته باش. حالا آماده باش تا در لحظهي ابدي اكنون، شاد و راضي باشي. از همين حالا شروع كن! چون امروز اولين روز از روز هاي باقيماندهي عمر توست. كامران حقپيكر روباه: ميدوني ساعت چنده آخه ساعت من خراب شده؟ شير : اوه. من ميتونم به راحتي برات درستش کنم! روباه : اوه. ولي پنجههاي بزرگ تو فقط اونو خرابتر ميکنه! شير : اوه. نه. بده برات تعميرش ميکنم! روباه : مسخره است. هر احمقي ميدونه که يک شير تنبل با چنگالهای بزرگ نميتونه يه ساعت مچی پيچيده رو تعمير کنه. شير : البته که ميتونه. اونو بده تا برات تعميرشکنم. شير داخل لانهاش شد و بعد از مدتي با ساعتي که به خوبي کار ميکرد بازگشت. روباه شگفت زده شد و شير دوباره زير آفتاب دراز کشيد و رضايتمندانه به خود ميباليد.بعد از مدت کمي گرگی رسيد و به شير لميده در زير آفتاب نگاهي کرد. گرگ : ميتونم امشب بيام و با تو تلويزيون نگاه کنم؟ چون تلويزيونم خرابه. شير : اوه. من ميتونم به راحتي برات درستش کنم! گرگ: از من توقع نداری که اين چرند رو باور کنم. امکان نداره که يک شير تنبل با چنگالهای بزرگ بتونه يک تلويزيون پيچيده رو درست کنه. شير : مهم نيست. ميخواهي امتحان کني؟ شير داخل لانهاش شد و بعد از مدتي با تلويزيون تعمير شده برگشت! گرگ شگفت زده و با خوشحالي دور شد. ******** حال ببينيم در لانه شير چه خبره؟ در يک طرف شش خرگوش باهوش و کوچک مشغول کارهای بسيار پيچيده بوسيله ابزارهای مخصوص هستند و در طرف ديگر شير بزرگ مفتخرانه لميده است! نتيجه :اگر ميخواهيد بدانيد چرا يک مدير مشهور است به کار زيردستانش توجه کنيد.اگر ميخواهيد مدير موفق و مؤثري باشيد از هوشمندي و ارتقاء کارکنانتان نهراسيد بلکه به آنها فرصت رشد بدهيد. اين مسأله چيزي از توانمنديهاي شما نميکاهد.به قول بيل گيتس: مديران موفق افراد باهوشتر از خود را استخدام ميکنند. برترین هجرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله): أفْضَلُ الهِْجرَةِ أنْ تَهْجُرَ ما کَرِهَ اللهُ. برترین هجرت، هجرت از چیزی است که خدا آن را خوش ندارد. The best emigration is keeping away from what God does not like.
کنز العمال، ح 46263 چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 12:39 :: نويسنده : اصغري
کاهش توانایی فرد در فراگیری موضوعات جدید با کاهش توانايي فرد در يادآوري اطلاعات قديم را ضعف حافظه مي نامند. ادامه مطلب ... سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 18:24 :: نويسنده : اصغري
مرد موجودی عاشق قدرت است. مرد از این که قدرتمند باشد حظ میکند. در آسمان اوج میگیرد و شما را نیز همراه خود بالا میبرد. از اینکه توانا باشد یا احساس توانایی کند لذت میبرد. تا وقتی که مشغول کشتن این احساس در مردان هستید بدانید که تنها میتوانید خواب خوشبختی را ببینید. اگر قدرت مرد را نادیده بگیرید یا از آن انتقاد کنید بدانید که دیگر پری رویاهایش نخواهید بود. او دنبال کسی است که به قدرتهایش ایمان داشته باشد و حتی ضعفهایش را در جهت تقویت تواناییهایش مثبت جلوه دهد. پس بدانید که: حتی اگر درآمد بیشتری دارید هرگز به روی خودتان هم نیاورید. بگذارید همسرتان فکر کند که همه چیز در دست اوست و اداره امور خانه به دست قدرتنمد او شکل میگیرد. شوهر خواهرم دو تا خانه دارد فلانی اینقدر درآمد دارد و تو مثل گداها هستی. اگر واقعا به بهبود اوضاع مالی فکر میکنید او را برای تلاش بیشتر تشویق کنید. انتقاد دشمن صمیمیت است. یعنی به دست خود خانه را خراب کردن. هر مفهوم مشابه "تو بی عرضه ای" فاتحه ای بر صمیمیت و عشق متقابل مرد است. مشکل را به او بگویید و از او بخواهید آن را حل کند و تایید کنید که تنها او قادر به حل این مسأله است. مردان دوست دارند که مشکلات را به تنهایی حل کنند و اگر به شما چیزی نمیگویند یعنی به تنهایی قادر است موضوع را حل کند و در صورت لزوم با شما در میان میگذارند. با نصیحت نکردن زندگی خود را عاشقانه کنید. این اشتباه خانمهاست که وقتی مرد ساکت است مدام به سمت آنها میروند و با آنها حرف میزنند. اگر او ساکت است به سکوت نیازمند است و احترام به این سکوت یعنی صمیمیت بیشتر. سکوت طولانی در زنان ممکن است به معنی آزرده خاطر بودن باشد اما در مردها این طور نیست. با دوستان به ورزش برود و به خانواده خود تنها سر بزند. مدام دنبال او نباشید. فضای رها شدن! این چیزی است که مردان گاهی به آن نیاز دارند. اگر به آنها این فضا را هدیه بدهید آنها نیز به شما عشق میورزند. تشکر به مرد قدرت پرواز میدهد. از هر کار کوچکی که برای شما انجام میدهد تشکر و قدر دانی کنید تا او نیز بی حساب به شما عشق بورزد. تواناییهای مرد را تأیید کنید و تاکید کنید او صاحب بهترین تواناییها و شایسته ترین همسر(شوهر) است. به او اعتماد کنید و با اطمینان خاطر از اینکه او میتواند از عهده کارها بر آید شما میتوانید به راحتی بسیاری از کارها را به او بسپارید. مرد عاشق تشویق است. کف زدن ها را فراموش نمیکند. مرد، آفرین شما را تا عمر دارد به خاطر میسپارد. من نیز لبخند شما را بعد از اجرای این قوانین طلایی برای همیشه به خاطر دارم. سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 18:18 :: نويسنده : اصغري
هر ازدواجی لحظات خوب و بد و شیرین و تلخی دارد؛ ولی آنچه باعث خوشبختی و یا شکست یک ازدواج در طولانی مدت میشود، چیست؟ در دو دهه اخیر، محققان در حال تحقیق و بررسی عواملی هستند که باعث میشود یک ازدواج به خوبی و تفاهم متقابل بینجامد و در مقابل، ازدواج دیگر شکست بخورد. گروهی از محققان، تحقیق خود را روی زوجهایی انجام دادند که آنها را در لابراتوارهای زوجین از نزدیک، مطالعه و بررسی کردند، به طوری که تمام عمل و عکس العمل های آنان مطالعه شد. (این شیوه تحقیق، بررسی یا شیوه دلیل خوانی نامیده میشود.) یکی از محققان، گروهی از زوجین عادی را از جامعه انتخاب کرد و با این شیوه، راه مطمئنی برای مطالعه درباره علل شکست یا موفقیت ازدواج ها یافت. این آزمایش ها معمولاً به صورت اندازه گیری ضربان قلب همسر و یا چگونگی نشان دادن احساسات با تغییرات چهره و این که با چه زبانی با یکدیگر و اطرافیان صحبت میکنند، صورت گرفته است. در حال حاضر محققان با تقریبی بیش از ۹۰ درصد میتوانند تخمین بزنند که کدام زندگی موفق، و کدام ناموفق است. در متن زیر شما میتوانید تعدادی از پیشنهادهایی که براساس تحقیقات بسیار معتبر به دست آمدهبرای راهیابی به یک زندگی زناشویی موفق و محکم بخوانید: خیلی زود در جستجوی کمک بر آیید یک زوج عادی معمولاً در حالت عادی، ۶ سال پس از ازدواج به فکر کمک خواستن از دیگران میافتند (این در حالتی است که بیشتر طلاقها در ۷ سال اول ازدواج اتفاق میافتد) بدین ترتیب در مدت ۶ سال اول ازدواج، بیشتر زوجین با ناراحتی ها و مشکلات مکرر، به زندگی زناشویی خود ادامه میدهند. خودتان را اصلاح کنید بنا به توصیه محققان، ما باید بتوانیم احساسات خود را بیان کنیم و بگوییم چه چیزی در درجه اول برای ما اهمیت دارد. زوجهای موفق و خوشبخت احساسات خود را در مواقع حساس به راحتی بیان میکنند. مواظب لحن خود در مشاجرات باشید بیشتر درگیری ها زمانی آغاز میشوند که یکی از زوجین با لحن منتقدانه از دیگری ایراد میگیرد. ذهنیات خود را بیان کنید، ولی به صورتی که شنیدنش، هم برای شما و هم برای طرف مقابلتان راحت باشد. تأثیر پذیر باشید یک ازدواج زمانی موفق است که شوهر بتواند از همسرش تأثیر بپذیرد. تأثیرپذیری شوهر از همسرش (برخلاف زن از شوهرش) بسیار مهم است. تحقیقات نشان داده است که زنان در حالت عادی آماده تأثیر پذیری از شوهرانشان هستند. پس ازدواجی موفق است که هر دو طرف به یک میزان از دیگری تأثیر بگیرند. استانداردهای خودتان را بالا ببرید زوجهایی که تازه ازدواج کرده اند و یا زوجهای خوشبخت معمولا توقع بالایی از یکدیگر دارند. خوشبخت ترین زوجها معمولاً توقع رفتارهای زننده از یکدیگر را ندارند، هر چه میزان تحمل رفتارهای زشت طرفین در اول ازدواج کمتر باشد، در طولانی مدت، زوجین در مسیر ازدواج خوشبخت ترند. یاد بگیرید چگونه یک مشاجره را آرام کنید و یا آن را خاتمه دهید زوجهای موفق میدانند یک مشاجره را چگونه خاتمه دهند و میدانند چگونه میتوان یک مسئله پیچیده را ترمیم کرد پیش از آن که مشاجره به طور کامل از کنترل خارج شود. شیوه ترمیم یک مشاجره به این شرح است: موضوع بحث را با یک موضوع کاملاً بی ربط عوض کنید. از طنز استفاده کنید. طرف مقابل را با یک جمله که نشان دهنده اهمیت دادن به اوست، متوجه کنید؛ مثلا من میدانم این مسئله برای تو سخت است و به این ترتیب او را متوجه این نکته کنید که هر دوی شما در این مورد وضع مشابه دارید. مثلاً بگویید این مشکل هر دوی ماست. از مشاجره عقب بکشید. در زندگی زناشویی گاهی شما باید کوتاه بیایید تا برنده شوید. اهمیت دادن و قدردانی از احساسات همسر بسیار مؤثر است؛ مثلاً من میخواهم از تو تشکر کنم. اگر یک مشاجره خیلی به بن بست رسید، ۲۰ دقیقه به خود فرصت دهید و پس از این که هر دو خونسردی خود را به دست آوردید، دوباره گفتگو کنید. بر نیمه روشن تمرکز کنید در یک ازدواج موفق، زوجین معمولاً ۵ بار بیشتر از دیگران از جملات مثبت استفاده میکنند، (مثلاً ما زیاد میخندیم) به جای به کار بردن جمله منفی (به ما اصلاً خوش نمی گذرد).
آب طلب نکرده همیشه مراد نيست از باغ میبرند چراغانیات کنندتا کاج جشنهای زمستانیات کنند پوشاندهاند “صبح” تو را “ابرهای تار“ تنها به این بهانه که بارانیات کنند یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند این بار میبرند که زندانیات کنند ای گل گمان مبر به شب جشن میروی شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند یک نقطه بیش فرق “رحیم” و “رجیم” نیست از نقطهای بترس که شیطانیات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه است که قربانیات کنند فاضل نظری کساني که به طرف عقربهاي ساعت امضاء میكنند انسانهای منطقی هستند. كسانی كه بر عكس عقربههای ساعت امضاء میكنند دير منطق را قبول میكنند و بيشتر غير منطقی هستند. كسانی كه از خطوط عمودی استفاده میكنند لجاجت و پافشاری در امور دارند. كسانی كه از خطوط افقی استفاده میكنند انسانهای منظّم هستند. كسانی كه با فشار امضاء میكنند در كودكی سختی كشيدهاند. كسانی كه پيچيده امضاء میكنند شكّاك هستند. كسانی كه در امضای خود اسم و فاميل مینويسند خودشان را در فاميل برتر می دانند. كسانی كه در امضای خود فاميل مینويسند دارای منزلت هستند. كسانی كه اسمشان را مینويسند و روی اسمشان خط میزنند شخصيت خود را نشناختهاند. كسانی كه به حالت دايره و بيضی امضاء میكنند، كسانی هستند كه میخواهند به قله برسند. دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 8:3 :: نويسنده : اصغري
روزی خانمی سخنی را بر زبان آورد كه مورد رنجش خاطر بهترین دوستش شد، او بلافاصله از گفته خود پشیمان شده و بدنبال راه چارهای گشت كه بتواند دل دوستش را بدست آورده و كدورت حاصله را برطرف كند. او در تلاش خود برای جبران آن، نزد پیرزن خردمند شهر شتافت و پس از شرح ماجرا،از وی مشورت خواست. پیرزن با دقت و حوصله فراوان به گفته های آن خانم گوش داد و پس از مدتی اندیشه، چنین گفت: " تو برای جبران سخنانت لازمست كه دو كار انجام دهی و اولین آن فوق العاده سختتر از دومیست. " خانم جوان با شوق فراوان از او خواست كه راه حلها را برایش شرح دهد. پیرزن خردمند ادامه داد: " امشب بهترین بالش پری را كه داری، برداشته و سوراخ كوچكی در آن ایجاد میكنی،سپس از خانه بیرون آمده و شروع به قدم زدن در كوچه و محلات اطراف خانه ات میكنی و در آستانه درب منازل هر یك از همسایگان و دوستان و بستگانت كه رسیدی،یك عدد پر از داخل بالش درآورده و به آرامی آنجا قرار میدهی. بایستی دقت كنی كه این كار را تا قبل از طلوع آفتاب فردا صبح تمام كرده و نزد من برگردی تا دومین مرحله را توضیح دهم" خانم جوان بسرعت به سمت خانه اش شتافت و پس از اتمام كارهای روزمره خانه، شب هنگام شروع به انجام كار طاقت فرسائی كرد كه آن پیرزن پیشنهاد نموده بود. او با رنج و زحمت فراوان و در دل تاریكی شهر و در هوای سرد و سوزناكی كه انگشتانش از فرط آن، یخ زده بودند، توانست كارش را به انجام رسانده و درست هنگام طلوع آفتاب به نزد آن پیرزن خردمند بازگشت. خانم جوان با اینكه بشدت احساس خستگی میكرد،، اما آسوده خاطر شده بود كه تلاشش به نتیجه رسیده و با خشنودی گفت:"بالش كاملا خالی شده است" پیرزن پاسخ داد: "حال برای انجام مرحله دوم ، بازگرد و بالش خود را مجددا از آن پرها،پر كن، تا همه چیز به حالت اولش برگردد ! " خانم جوان با سرآسیمگی گفت: " اما میدونی این امر كاملا غیر ممكنه ! اینك باد بیشتر آن پرها را از محلی كه قرارشان داده ام،پراكنده است، قطعا هرچقدر هم تلاش كنم، دوباره همه چیز مثل اول نخواهد شد ! " پیرزن با كلامی تامل برانگیز گفت: " كاملا درسته ! هرگز فراموش نكن كلماتی كه بكار میبری همچون پرهائی است كه در مسیر باد قرار میگیرند. آگاه باش كه فارغ از میزان صممیت و صداقت گفتارت، دیگر آن سخنان به دهان بازنخواهند گشت، بنابراین در حضور كسانی كه به آنها عشق میورزی، كلماتت را خوب انتخاب كن" یک شنبه 2 بهمن 1390برچسب:, :: 19:7 :: نويسنده : اصغري
براي لاغر شدن ، از بشقاب و روميزي آبي رنگ استفاده کنيد. رنگ آبي اشتها را کم ميکند. اگر کم خواب هستيد وسايل اتاق خواب را به رنگ بنفش درآوريد يا از چراغ خواب به رنگ بنفش استفاده کنيد. رنگ بنفش آرامش دهنده و خوابآور است. اگر از کم خوني رنج ميبريد، ميوههاي قرمز رنگ مانند گيلاس ، توت فرنگي و گوشت قرمز مصرف کنيد. اگر بيحال و حوصله هستيد، رنگ نارنجي را انتخاب کنيد، هنگام استحمام صبحگاهي از حوله و ابزار نارنجي استفاده کنيد، رنگ نارنجي. بيحالي شما را از بين ميبرد. اگر مشکلي پيش روي شماست، از رنگ نيلي استفاده کنيد، رنگ نيلي کمک ميکند تا بهتر بينديشيد. اگر مضطرب هستيد و فشار عصبي طاقت شما را بريده است، از رنگ سبز استفاده کنيد. رنگ سبز آرامبخش است و فشار خون را کاهش ميدهد. افراد افسرده لباس زرد رنگ بپوشند. غذاهاي زرد بخورند و رنگ زرد را اطراف خود بجويند. رنگ زرد سطح انرژي را بالا برده و مانع افسردگي ميشود.
Friends: I Like to meet new people, make new friends. Life is short, lets live each day to the fullest. Oftentimes we say goodbye to the person we love without wanting to. Though that doesnt mean that we've stopped loving them or we've stopped to care. Sometimes goodbye is a painful? way to say I love you. and Never be sad for what is over, just be glad that it was once yours. این داستانِ یک دکتر است. دکتر داستان ما در حال حاضر در استرالیا زندگی می کند. زندگی بسیار مرفه ای دارد، زندگی که هیچیک از همکلاسی هایش خواب آن را هم نمی دیدند. همه ی ما می خواهیم در زندگی به بالاترین چیزها دست یابیم. در هر کلاس می خواهیم شاگرد اول باشیم، گرانترین لباس های بازار را بخریم، کفشهایمان جزء کفش های تک باشد، بلندترین و گرانترین اتومبیل شهر را می خواهیم، زیباترین و خوشگلترین دختر شهر را می خواهیم، دوست داریم بچه هایمان از زیباترین و بهترین بچه های مدرسه خود باشند. می خواهیم بهترین پست ها را داشته باشیم، دلمان می خواهد اگر کاری را شروع کردیم، یک شبه به اوج برسیم و همه ما را به عنوان الگوی "موفقیت" بشناسند. >اما دکتر داستان ما انسان کاملاً متفاوتی بود. او می خواست یک زندگی "معمولی" داشته باشد. در هیچ امتحانی قصد نداشت رتبه ی اول را کسب کند. هنگامی که همکلاسی هایش کل شب مشغول حفظ کتاب و جزوه بودند، یا در حال جا کردن خود در دل اساتید برای گرفتن نمره ای بالاتر، او تنها 2 یا 3 ساعت مطالعه می کرد و سپس بدون هیچ استرسی به خواب عمیقی فرو می رفت و عقیده داشت که نمی تواند برای چند نمره اضافی خواب خود را "فدا" کند. همکلاسی هایش "ساده زیستی و معمولی" بودن او را مورد تمسخر می گرفتند و او را "احمق" می نامیدند، اما دکتر راضی و خوشحال بود. با نمره ای متوسط MBBS (پزشکی عمومی در کشورهای هند و پاکستان) خود را گرفت. تمام همکلاسی هایش بعد از اخذ مدرک پزشکی عمومی، تلاش خود را چند برابر کردند تا بتوانند تخصص خود را بگیرند و جزء بهترین های جامعه باشند ولی دکتر تصمیم گرفت درس خواندن را متوقف کند و در یک بیمارستان کوچک به عنوان دکتر شیفت شروع به کار کرد. دوستان او بعد از کار در شیفت صبح به کلینیک های خصوصی می رفتند و ناهار خود را با عجله به اتمام می رساندند تا مریض های بیشتری را ویزیت نمایند و شبها نیز مشغول خواندن جزوه های تخصصی خود بودند. اما دکتر بعد از برگشت از بیمارستان با آرامش کامل ناهار می خورد، کمی استراحت می کرد و عصر هنگام به پیاده روی می رفت، تلویزیون نگاه می کرد، کتاب می خواند، موسیقی گوش می کرد، به دیدن دوستان و آشنایان خود می رفت، و اگر مریضی به در خانه او مراجعه می کرد بدون هیچ شکایتی به صورت رایگان او را معالجه می کرد. او به فکر افزایش درآمد خود نبود و با همان حقوق اندک تلاش می کرد از زندگی لذت ببرد. خانه ی کوچی کرایه کرد، کولر گازی هم وصل نکرد. یخچال کوچکی برای آشپزخانه ی کوچکش خرید و با موتور به سرکار رفت. >در این هنگام پدر و مادرش از او خواستند ازدواج کند. دکتر در این باره نیز "معمولی" رفتار کرد. هنگامی که تمامی دوستانش به دنبال زیباترین، پولدارترین و خانواده دارترین دختران می گشتند، دکتر با دختری معمولی از خانواده ای ساده و متوسط ازدواج نمود. با هم به خانه ی کوچک خود رفتند و با شادی به زندگی ادامه دادند. بعد از چند سالی بچه ها هم وارد زندگی دکتر شدند. بچه هایی بسیار عادی. دکتر به جای ثبت نام بچه های خود در گرانترین مدارس خصوصی، آن ها را در مدرسه ی دولتی محله خود ثبت نام کرد. دکتر هیچگاه از آنها نمی خواست که شاگرد اول مدرسه شوند و به آنها فهماند که درس خود را در حد نیاز فرا گیرند و قبول شوند. بچه ها هم با نمرهای متوسط کلاس ها را قبول می شدند و از شیوه زندگی خود لذت می بردند. از مدرسه برمی گشتند، در کنار پدر و مادر خود ناهار می خوردند، کمی استراحت می کردند، سپس درس می خواندند، عصر هم بازی می کردند و شب قبل از خواب به همراه پدر خود به پیاده روی می رفتند. اما زندگی دکتر اینگونه به پایان نرسید. پیچ کوچکی در جاده ی زندگی دکتر به وجود آمد. تصمیم گرفت از کشورش خارج شود و به کشور دیگری مهاجرت کند. دوستان دکتر هم در تلاش بودند تا مهاجرت کنند و در کشورهای جهان اول به بهترین ها برسند. لذا روزها را در صفهای بلند سفارتخانه های آمریکا، بریتانیا و استرالیا می گذراندند و مدام به دنبال آشنایی بودند تا چند روز زودتر از بقیه به آرزوهایشان برسند. اما دکتر کشوری بسیار " معمولی" را انتخاب نمود که هیچگونه صفی در سفارتخانه های آن وجود نداشت. او به کشور مالدیو رفت و در بیمارستانی مشغول به کار شد. خانه ی ساده ای کرایه کرد و همسر و بچه هایش را به آنجا برد. دوچرخه ای برای خود و بچه هایش خرید و بعد از اتمام کار به همراه خانواده از مناظر زیبای مالدیو لذت می بردند. آخر هفته ها به مسافرت می رفتند و دوستان فراوانی پیدا کردند. تا اینکه دکتر روزی اطلاعیه ای در روزنامه دید که در آن سازمان بهداشت جهانی (WHO) از چند دکتر عمومی، بدون مدرک تخصص و با تجربه چند ساله خواسته بود تا به یکی از روستاهای دور افتاده در استرالیا رفته و در بیمارستانی مشغول به کار شوند. دکتر برای این شغل اقدام نمود و به استرالیا مهاجرت کرد. >دولت خانه ای در روستا به او داد و او در بیمارستان مشغول به کار شد. بعد از چند سال به خاطر حسن برخورد و حس نوع دوستی و پشتکارش به ریاست بیمارستان رسید. دولت 2000 متر زمین زراعی به او اختصاص داد و دکتر نیز به کمک فرزندان معمولی خود آنجا را به مزرعه ای آباد تبدیل نمود. در حال حاضر او در خانه ای با 5000 متر مربع مساحت زندگی می کند و جگوار خود را در کنار پورشه ی همسرش در پارکینگ اختصاصیشان نگه می داردو بچه ها و همسر معمولی او در کنارش هستند. می خواهم بگویم علاوه بر بهترین شدن، شاگرد اول شدن، پولدارترین شدن، راه دیگری هم در زندگی وجود دارد. راه "اعتدال" و "معمولی" بودن. این همان راهی است که تمام شادی در آن وجود دارد. اما ما راه بهترین ها را انتخاب می کنیم و در این راه آنقدر با سرعت می رویم که شادیهای زندگی را یکی پس از دیگری جا می گذاریم و در آخر راه تنها می مانیم، بدون شادی و لذت. کاش ما هم شاد بودن و لذت بردن از زندگی را بر موفقیت و بهترین شدن ترجیح دهیم. >کاش ما هم "معمولی" باشیم!. وقتی که کودک از غذا خوردن اجتناب میکند، والدین نگران میشوند…. فرزندم غذا نمیخورد!... ادامه مطلب ... موضوعات
پيوندها
|
|||||||
![]() |